چند سال پیش به یک محفل تخصصی دعوت شده بودم. موضوع تأثیرات ایران و انقلاب اسلامی در ممالک آسیای مرکزی بود. چندین رئیس دانشگاه، چند نماینده مجلس و دیپلماتهای ارشد ما و کارشناس آنجا حاضر بودند و هر کدام دقایقی اظهارنظر کردند. بنا بود بخش افغانستان را من اداره کنم و دربارهاش منبر بروم. تا نوبت من برسد اذان مغرب شد و بخش مربوط به پس از ادای نماز موکول، من از فرصت بهره بردم و به مسئول محترم گفتم؛ اینجا جای من نیست بزرگوار، خدا نگهدار ... و رفتم.
مشکل آن جلسه نظیر اغلب محافل کارشناسی مشابهش بود. ارائه اطلاعات ناقص از سوی آدمهای بظاهر بزرگ و مطلع و مدعی و در پایان نتیجهگیری غلط. بحث اغلب دوستان آن محفل خاص یکی از نمایندگان مجلس حاضر که در بخش سیاست خارجی هم دستی داشت، دچار همین نقصان بود. آنها اصرار داشتند که چون با ظهور داعش و جریانهای تندرو دینی و مذهبی، تودههای مردم در آسیای مرکزی (و به طور خاص ازبکستان را مثال میزدند) از این رویه متنفر شدهاند، ما باید سیاستمان را بر اساس تاریخ باستانی و عرصه ارزشهای پان ایرانیستی در آنجا پیش ببریم و آنچه را به عنوان ارزشهای انقلاب و آرمانهای امام(ره) میشناسیم در آنجا بیخیال شویم. در همین حد که تخت جمشید و شاهنامه و امثالهم معرفی شوند، کفایت است.
این ایران همان ایران عهد پهلوی بود و معلوم نبود عایدیها از سرمایهگذاری این چنینی برای مخاطبانمان در آسیای مرکزی چه عایدها دارد؟ حیرتآور آن بود که همه هم موافق بودند. بدیهی بود سخنان بنده که هیچ کاره بودم، نزد آن همه آقای دکتر و مدیرکل و نماینده و... حاصلی نداشت. من روی زمین بودم. چون منطقه را میشناختم. سالها در آنجا زندگی کرده بودم و آنها روی هوا و اظهارنظرشان بر اساس اخبار خبرگزاریها. من عشق آن مردم را به امام(ره) دیده بودم. لذا معتقد به تلفیق این دو رویه بودم؛ نقل خدمات متقابل اسلام و ایران... من باور به معرفی ایران انقلابی داشتم. برای مسئول جلسه مثال زدم که سال 1376 برای تهیه مستندی به مناطق درگیری در تاجیکستان رفته بودم. آنجا با «جمعه بای نمنگانی» که فرمانده یک گروه جهادی بود مصاحبه کردم. بین سؤالات از او پرسیدم؛ امام خمینی(ره) از دنیا رفتهاند، اما اگر به فرض محال، او گفتوگوی تو را وقتی از تلویزیون ایران پخش میشود ببیند، به ایشان چه خواهی گفت؟... باور کردنی نبود. این سؤال چنان حال این فرمانده ازبک را خراب کرد که قریب نیم ساعت گریست و ما فیلمبرداری را قطع کردیم.
این در حالی بود که ما اولین ایرانیهایی بودیم که او در عمرش میدید و به گمانم آخرین ایرانیها زیرا چهار- پنج سال بعد او به القاعده پیوست و در جریان حمله آمریکا به افغانستان کشته شد. خب! میلیونها ذهن تشنه آرمانهای امام(ره) و انقلاب اسلامی در آسیای مرکزی بود و هست. آنها را ول کردیم، کاملاً رها کردیم. سعودیها بعد ما آمدند و اینها را جذب و بدل به القاعده و داعش کردند. حالا میگوییم نگاه انقلابی و تبلیغ اندیشههای امام(ره) به این دلیل و آن دلیل جواب نمیدهد. برادر من! شما اصلاً نگاه و اندیشههای امام(ره) را در آنجا معرفی نکردی. همین مقدار را هم آنها از رسانههای دیگر جهان شنیده بودند.
نفوذ و شیطنت سعودیها به خاطر تنبلی و سستی و بیخیالی ما بود. پس نتیجهگیری غلط نکن. هم نگاه دو آتشهای که فقط در خارج کشور ایران صرفاً شیعی را بدون توجه به گذشته باشکوه باستانی آن معرفی میکند غلط است و هم نگاهی که فقط دم از کوروش و ایران قبل از اسلام میزند، ترکیب اینها معنا دارد. افراط و تفریط نکنیم.
۱۲ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۴۰
کد خبر: 603705
هم نگاه دو آتشهای که فقط در خارج کشور ایران صرفاً شیعی را بدون توجه به گذشته باشکوه باستانی آن معرفی میکند غلط است و هم نگاهی که فقط دم از کوروش و ایران قبل از اسلام میزند.
نظر شما